36 -انسانهایی که مثل حیوان هستند بلکه پست تر از حیوان !!!

وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ ( اعراف 179)
به یقین ، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم آنها دلها [ عقلها ] یی دارند که با آن ( اندیشه نمی کنند ، و ) نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند ( چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت ، باز هم گمراهند ) !
این آیات بحثى را که در آیات گذشته در زمینه دانشمندان دنیاپرست و همچنین عوامل هدایت و ضلالت گذشت، تکمیل مى کند.
در این آیات مردم به دو گروه تقسیم شده اند و صفات هر کدام توضیح داده شده: گروه دوزخیان و گروه بهشتیان».
نخست، درباره دوزخیان که گروه اولند با تکیه به سوگند و تأکید چنین مى فرماید: ما بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم» (وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الإِنْسِ).
ذَرَأْنا» از ماده ذَرْء» (بر وزن زرع) در اصل، به معنى خلقت، آفرینش، ایجاد و اظهار است ولى ماده ذرْو» (با واو) به معنى پراکنده ساختن است. چنان که در قرآن مى خوانیم: تَذْرُوهُ الرِّیاحَ : بادها آن را پراکنده مى کنند».(کهف، آیه 45)
و این دو ماده را نباید با هم اشتباه گرفت و آنچه در اینجا آمده، از ماده اول است.
در هر حال، اشکال مهمى که در اینجا پیش مى آید این است: چگونه خداوند مى فرماید: ما بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم»؟
مگر نه این است که: در جاى دیگر مى خوانیم: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ(ذاریات، آیه 56) که مطابق آن همه جنّ و انس تنها براى پرستش خدا و ترقى و تکامل و سعادت آفریده شده اند.
به علاوه، این تعبیر بوى جبر در آفرینش و خلقت مى دهد و به همین جهت بعضى از طرفداران مکتب جبر، همچون فخر رازى» براى اثبات مذهب خود با آن استدلال کرده اند.
ولى اگر آیات قرآن را کنار هم قرار داده مورد بررسى قرار دهیم و گرفتار استنباط هاى سطحى و زودگذر نشویم، پاسخ این سؤال، هم در خود آیه نهفته شده و هم در آیات دیگر به وضوح دیده مى شود به طورى که محلى براى سوء استفاده افراد باقى نمى گذارد; زیرا:
اولاً ـ این تعبیر درست به آن مى ماند که شخص نجارى بگوید: قسمت زیادى از این چوبهائى را که فراهم ساخته ام براى تهیه درهاى زیبا است و قسمت زیاد دیگرى براى سوزاندن و افروختن آتش، چوب هائى که صاف و محکم و سالمند در قسمت اول مصرف مى کنم، و چوب هاى ناصاف و بد قواره و سست و تکه پاره را در قسمت دوم.
در حقیقت نجار دو گونه هدف دارد، یکى هدف اصلى و دیگرى هدف تبعى.
هدف اصلى او ساختن در و پیکر و ابزار خوب است و تمام کوشش و تلاش او در همین راه مصرف مى شود، ولى هنگامى که ببیند چوبى به درد این کار نمى خورد، ناچار آن را براى سوزاندن کنار مى گذارد، این هدف تبعى است نه اصلى (دقت کنید).
تنها تفاوتى که این مثال با مورد بحث ما دارد این است که: تفاوت چوب ها با یکدیگر اختیارى نیست، ولى تفاوت انسان ها بستگى به اعمال خودشان دارد و در اختیار خود آنها است.
بهترین گواه براى این سخن، صفاتى است که براى گروه جهنمیان و بهشتیان در آیات فوق مى خوانیم که نشان مى دهد اعمال خودشان سرچشمه این گروه بندى مى باشد.
و به تعبیر دیگر خداوند طبق صریح آیات مختلف قرآن همه را پاک آفریده و اسباب سعادت و تکامل را در اختیار همگى گذاشته است. 
ولى گروهى با اعمال خویش خود را نامزد دوزخ مى کنند و سرانجامشان شوم و تاریک است.
و گروهى با اعمال خود، خود را نامزد بهشت مى سازند و عاقبت کارشان خوشبختى و سعادت است.
پس از آن، صفات گروه دوزخى را در سه جمله خلاصه مى کند: نخست این که آنها قلب هائى دارند که با آن درک و اندیشه نمى کنند» (لَهُمْ قُلُوبٌ لایَفْقَهُونَ بِها).
بارها گفته ایم: قلب در اصطلاح قرآن به معنى روح و فکر و نیروى عقل است، یعنى: با این که استعداد تفکر دارند و همچون بهائم و چهارپایان فاقد شعور نیستند، در عین حال از این وسیله سعادت بهره نمى گیرند و فکر نمى کنند، در عوامل و نتائج حوادث اندیشه نمى نمایند و این وسیله بزرگ رهائى از چنگال هر گونه بدبختى را بلا استفاده در گوشه اى از وجودشان رها مى سازند.
دیگر این که: چشم هاى روشن و حقیقت بین دارند اما با آنها چهره حقایق را نمى نگرند و همچون نابینایان از کنار آنها مى گذرند» (وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لایُبْصِرُونَ بِها).
سوم این که: با داشتن گوش سالم، سخنان حق را نمى شنوند» و همچون کران خود را از شنیدن حرف حق محروم مى سازند (وَ لَهُمْ آذانٌ لایَسْمَعُونَ بِها).
اینها در حقیقت همچون چهار پایانند» (أُولئِکَ کَالأَنْعامِ).
چرا که امتیاز آدمى از چهار پایان در فکر بیدار و چشم بینا و گوش شنوا است که متأسفانه آنها همه را از دست داده اند.
بلکه آنها از چهار پایان گمراه تر و پست تر مى باشند»(بَلْ هُمْ أَضَلُّ).
چرا که چهارپایان داراى این استعدادها و امکانات نیستند، ولى آنها با داشتن عقل سالم و چشم بینا و گوش شنوا امکان همه گونه ترقى و تکامل را دارند، اما بر اثر هواپرستى و گرایش به پستى ها این استعدادها را بلا استفاده مى گذارند، و بدبختى بزرگ آنان از همین جا آغاز مى گردد.
آنها افراد غافل و بى خبرى هستند» (أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ).
و به همین جهت در بیراهه هاى زندگى سرگردانند.
چشمه آب حیات کنار دستشان است، ولى از تشنگى فریاد مى کشند.
درهاى سعادت در برابر رویشان باز است، اما حتى به آن نگاه نمى کنند.
از آنچه در بالا گفته شد روشن مى شود: آنها با دست خود وسائل بدبختى خویش را فراهم مى سازند و نعمت هاى گران بهاى عقل»، چشم» و گوش» را به هدر مى دهند، نه این که خداوند اجباراً آنها را در صف دوزخیان قرار داده باشد.
خود را از کار انداخته اند و به سرگرمى هاى ناسالم روى آورده اند و در ریشه هاى بدبختى خود نمى اندیشند و در عوامل ترقى فکر نمى کنند، نه گوش شنوا دارند و نه چشم بینا، آنها نیز دوزخى هستند نه تنها در دوزخ قیامت، بلکه در دوزخ زندگى این دنیا نیز گرفتارند.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطیع و موحّد نیافرید؟ حضرت فرمودند: اگر چنین می شد، دیگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زیرا آنان مجبور بودند و اختیاری نداشتند، امّا خداوند انسان را مختار آفرید و علاوه بر عقل و فطرت، با تعالیم پیامبران و کتب آسمانی مسیر هدایت او را روشن نمود و او را به طاعت فرمان داد و از نافرمانی نهی کرد، تا فرمانبرداران از عاصیان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصیان را خداوند آفریده، امّا به چیزی امر یا نهی نکرده مگر آنکه انسان می تواند ضد آن را نیز انجام دهد و مجبور نباشد.
آری، تکلیف پذیری تنها ارزش و وجه امتیاز انسان از دیگر موجودات است.

پیام ها
1- فرجام بسیاری از انسان ها و جنّیان، دوزخ است. ذرأنا.»
2- جنّ هم مثل انسان، تکلیف و اختیار، کیفر و پاداش دارد. من الجنّ و الانس»
3- ملاک انسانیّت، فهم پذیرش معارف و تکالیف دینی است، وگرنه انسان مانند حیوانات است. اولئک کالانعام»
4- کسی که با وجود توانایی از نعمت های الهی بهره ی صحیح نبرد، بدتر از موجودی است که اساساً فاقد آنهاست. بل هم اضلّ»
5 - انسان های غافل و بی بصیرت، (در بی تفاوتی، شکم پرستی، شهوت پرستی، استثمار شدن و محرومیّت از لذّت معرفت) مانند چهارپایان می باشند. اولئک کالانعام»
6- غافلان، از حیوانات هم بدترند. بل هم أضلّ اولئک هم الغافلون»
7- انسان های بی بصیرت، از هدف، خدا، خود، امکانات، آخرت، ذریّه، آیات الهی، قانون خدا، الطاف گذشته و گناهان خویش غافلند. اولئک هم الغافلون»
8 - دوزخی شدن بسیاری از انسان ها، به خاطر بهره نبردن از نعمت های الهی در مسیر هدایت و کمال است. زیرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زده اند. اولئک هم الغافلون
 

45 - سخن پاک مثل درخت پاک می ماند ریشه و تنه ثابت داره ولی منافع و برکات آن سر به آسمان می کشه

39- مواظب باشید شما هم مثل اونها اعمالتان را از بین نبرید .

36-انسانهایی که مثل حیوان هستند بلکه پست تر از حیوان !!!

هم ,براى ,وَ ,انسان ,آیات ,دوزخ ,که با ,است که ,خود را ,این که ,با آن ,لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

رال زهرا بیت سیاح تبلیغات کريپتو با رها داستانا مکتب الصادق علیه السلام اخبار سایت بلگ بیست دینی و اجتماعی pichakivc .